سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]
عشق بی انتها
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
بهانه...!

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 1:52 صبح

امشب دیگر سکوت را بشکن یگانه ام!
ببین این منم
این منم که به کلبه عشقمان بازگشته ام!
جای تو خالی است...
 
ببین کلبه را امشب چراغانی کرده ام
از این دیوار به آن دیوار ریسه کشیده ام
برگرد یگانه  من!
 
بگو چه میخواهی
چشم آبی می خواهی باشد سراپا دریا می شوم!
گیسوی مشکی می خواهی آسمان شب می شوم!
راستی آسمان را ببین
لباس مهمانی برتن کرده است
او را هم امشب دعوت کرده ام
تا در آغوش هم به ستارگان پیراهنش خیره شویم...
 
من را ببین!
ببین دستان سنگدل خزان چه برسرش آورده است
ببین غم دوری تو چگونه بغضش را تکه تکه کرده است
ببین چگونه احساسش هزار پاره شده است
ببین لبانش رنگ لبخند را از یاد برده اند
ببین...
 
برگرد نازنین یگانه ام!
برگرد تا کلبه عشقمان را ستاره باران کنیم
برگرد تا دور تا دور باغچه را بنفشه بکاریم
برگرد تا امشب از بوی اطلسی ها سرمست شویم
برگرد که من آغوش سبز تو را می طلبم
برگرد...برگرد... برگرد...
 
اگر بیایی تمام شهر را گلباران میکنم
اگر بیایی تا صبح غزل عشق برایت می خوانم
اگر بیایی...
 
راستی از کدام سو می آیی؟
از آسمان? از پشت ماه یا از ورای امواج دریا؟
همسایه پری دریایی شده بودی
که مرا از یاد بردی
یا ماه تو را افسون کرده بود؟!
 
برگرد که امشب
بهار چشمانش را سرمه کشیده است
برگرد که امشب
سرخی آتش را بر لبانم نشانده ام
برگرد که امشب
گیسوان مواج دریا را به امانت گرفته ام!
 
امشب آنقدر می نویسم تا تو بیایی...
 
کاش! موقع رفتن قول میگرفتم که بر میگردی
کاش! به عطر اطلسی ها قسمت می دادم
کاش! با ناز چشمانم افسونت میکردم...
 
راستی امشب بلبلان را هم خبر کرده ام
تا من و تو زیر باران آوازشان تاصبح برقصیم!

برگرد امشب یگانه ام!
شب تابها را گفته ام که کلبه مان را نورباران کنند!
به گلهای سرخ گفته ام که کلبه را عطر افشان کنند!
میدانم که گل سرخ را دوست داری
ای کاش! گل سرخ بودم تا شاید دوستم میداشتی!
 
باورت نمیشود!
تا نبینی باورت نمیشود
حتی در خیالت هم نمی گنجد که امشب چه مهمانی برپا کرده ام!
با تفنگی که نمی دانم هنوز از من به یادگار داری یا نه؟
اه زمان نگذاشت برایت بگیرم یاقوتهایی را که تنها تو لایق آنی ...
آه درسهایی مشترکأ از آن بدمان می امد ...
آه از گیسوی بلندی که برای تو ....
آه یگانه ام...

ولی  تا تو...
ولی تا تو نیایی  جشن من رنگ عشق نمیگیرد...
 
برگرد امشب نازنین یگانه ام!
سحر نزدیک است نگذار که طلوع خورشید بزم شبانه مان را بر هم بزند!
آخر فردا دیگر من نیستم که برایت لبخند بزنم
دیگر فردا من نیستم که نگاهت را بوسه باران کنم
دیگر فردا من نیستم که سرم را مهمان شانه هایت کنم
دیگر فردا من نیستم که احساسم را نقاشی کنی!
 برگرد امشب نازنین یگانه ام! سحر نزدیک است
دل بهانه گیرم در انتظارت نشسته ...تنهایم مگذار
مگذار خود را به دست کسی بسپارم که خود می دانم هیچگاه (تو) نمی شود..

 


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

!
من نیستم تا بدانم کیستم
قسم نخور
عشق یعنی
دیگر چه می خواهی
دلداده عاشق
خواب
پایان عشق
لحظه عشق
عشق یعنی
رویا
دوست بهانه دوستی
خوشه های عشق
تو مثل...
بوسه
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
عشق بی انتها
محمد
Link to Us!

عشق بی انتها

Hit
مجوع بازدیدها: 32105 بازدید

امروز: 6 بازدید

دیروز: 10 بازدید

Day Links
خر تو خر [23]
عامل نا شناخته [24]
عشق [28]
[آرشیو(3)]


Archive


تنهایی
...!
خر تو خر

LOGO LISTS


In yahoo

یــــاهـو

Submit mail